شعرهای از نفس افتاده

شعر جدی را کسی می گوید که کارش شعر است. ادرسش شعر است و همینطوری کارش فرق می کند. من از سر غریزه می نویسم

شعرهای از نفس افتاده

شعر جدی را کسی می گوید که کارش شعر است. ادرسش شعر است و همینطوری کارش فرق می کند. من از سر غریزه می نویسم

عناوین یادداشت‌ها

  • رویا پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 13:03
    نقش تو ادم است ٬ نهانت فرشته است یا که خدا ترا به دل خود سرشته است یا که خدا تمام خیالات خوب را رویای ساخته است و نام تو هشته است خوشبختم اینکه با تو به یک راه می روم ممنون سرنوشتی که باهم نبشته است رویایی سالروز تولدت مبارک!
  • غزل/نماز جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 15:19
    می بینم اینکه در تو غزل کارگر نشد سویت اگر نماز بخوانم چطور هست؟
  • خدا حافظ ... یکشنبه 20 دی‌ماه سال 1388 14:46
    برای رویایم که خیلی زود برگشت ... تو باز می روی از من دوباره تا اینجا دلم بدون تو عادت کند ٬ حوا اینجا خدا خبر که چقدر دل من آب شود که غصه خانه ی خود را کند بپا اینجا همیشه منتظرم تا تو زود برگردی چقدر زندگی سخت است بی شما اینجا *** تو رفته ی و بجایت بروی بالشتم دو تار گیسوی خود کرده ی رها اینجا همیشه سهم من از عشق...
  • من ترا می کشم از عشق شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 15:09
    Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 چشم ، دل ، سینه و یا کاسه ی سر می خواهی؟ گیر و بردار زمن هرچی قدر می خواهی من درین عشق به نابودی خود شرط زدم تو ازین عشق مگر چیز دیگر می خواهی؟ یا تو انطور که گفته ست، نوازش عشق است از جگر خونی من طعم شکر می خواهی؟ من ترا دوست ندارم که نوازش بدهم من ترا می کشم از...
  • به استقبال روز عشاق شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1387 09:55
    برای رویایم؛ گاه طوری است که دنیا بد و گاهی خوب است بد اگر از سر عشق است ٬ نیزش زیباست وقتی چشمان تو در دور وبرم می گردند زندگی در بر من با همه چیزش زیباست Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4